گادن
لغتنامه دهخدا
گادن . [ دَ] (مص ) آرامیدن مردی با...، جماع کردن :
به داد و به گاد است میل تو لیکن
به دادن سواری به گادن پیاده .
اسم مصدر آن گایش ، و صیغه ٔ امر آن گای است . رجوع به گائیدن شود.
به داد و به گاد است میل تو لیکن
به دادن سواری به گادن پیاده .
اسم مصدر آن گایش ، و صیغه ٔ امر آن گای است . رجوع به گائیدن شود.