کیسه بردوختن
لغتنامه دهخدا
کیسه بردوختن . [ س َ / س ِ ب َ ت َ] (مص مرکب ) کنایه از توقع داشتن به افراط باشد. (برهان ) (آنندراج ). به افراط توقع داشتن . کیسه دوختن . (ناظم الاطباء). رجوع به «کیسه دوختن » شود :
ور سجودی کنند بردوزند
کیسه ای بر خدای عزوجل .
ای کمالت کم زنان را صبرها پرداخته
وی جمالت مفلسان را کیسه ها بردوخته .
دل از وصالش اگرچند کیسه ها بردوخت
هنوز باری بر هیچ بست چون کمرش .
ز گنجش زمین کیسه بردوخته
سمن سیم و خیری زر اندوخته .
جملگان کیسه از او بردوختند
دادن حاجت از او آموختند.
روبهی و خدمت ای گرگ کهن
هیچ بر قصد خداوندی مکن
لیک چون پروانه بر آتش بتاز
کیسه ٔ زر برمدوز و پاک باز.
ور سجودی کنند بردوزند
کیسه ای بر خدای عزوجل .
ای کمالت کم زنان را صبرها پرداخته
وی جمالت مفلسان را کیسه ها بردوخته .
دل از وصالش اگرچند کیسه ها بردوخت
هنوز باری بر هیچ بست چون کمرش .
ز گنجش زمین کیسه بردوخته
سمن سیم و خیری زر اندوخته .
جملگان کیسه از او بردوختند
دادن حاجت از او آموختند.
روبهی و خدمت ای گرگ کهن
هیچ بر قصد خداوندی مکن
لیک چون پروانه بر آتش بتاز
کیسه ٔ زر برمدوز و پاک باز.