کوه سر
لغتنامه دهخدا
کوه سر. [ س َ ] (اِ مرکب ) کوه . کوهستان . (از فهرست ولف ). کوهسار. سرکوه :
ز ره دامنش را بزد بر کمر
پیاده برآمد بر آن کوه سر.
چنین گفت کین کوه سر، خان ماست
بباید کنون خویشتن کرد راست .
سپیده چو برزد سر از کوه سر
پدید آمد از دور رخشان سپر.
سواران پیاده به زرین کمر
از ایشان درخشنده شد کوه سر.
فردوسی (شاهنامه ٔ چ بروخیم ج 3 حاشیه ٔ ص 800).
ز ره دامنش را بزد بر کمر
پیاده برآمد بر آن کوه سر.
چنین گفت کین کوه سر، خان ماست
بباید کنون خویشتن کرد راست .
سپیده چو برزد سر از کوه سر
پدید آمد از دور رخشان سپر.
سواران پیاده به زرین کمر
از ایشان درخشنده شد کوه سر.
فردوسی (شاهنامه ٔ چ بروخیم ج 3 حاشیه ٔ ص 800).