کوسژ
لغتنامه دهخدا
کوسژ. [ س ِ / س َ ] (ص ) کوسه . کوسج . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
کوسژان بافغان و باشغبند
کاین نه عدل است ای خدای حکیم
کان یکی ده تنانه دارد ریش
وین یکی را زنخ ز موی چو سیم .
کوسژان بافغان و باشغبند
کاین نه عدل است ای خدای حکیم
کان یکی ده تنانه دارد ریش
وین یکی را زنخ ز موی چو سیم .