کوس یافتن
لغتنامه دهخدا
کوس یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) تنه خوردن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). صدمه و آسیب دیدن :
ز پای اندرآمد نگون گشت طوس
تو گوئی ز پیل ژیان یافت کوس .
ز رستم بپرسید پرمایه طوس
که چون یافت پیل از تگ گور کوس .
چنان دان که هر کس که دارد فسوس
همو یابد از چرخ گردنده کوس .
بزد تند یک دست بردست طوس
تو گویی ز پیل ژیان یافت کوس .
و رجوع به کوس و کوس خوردن شود.
ز پای اندرآمد نگون گشت طوس
تو گوئی ز پیل ژیان یافت کوس .
ز رستم بپرسید پرمایه طوس
که چون یافت پیل از تگ گور کوس .
چنان دان که هر کس که دارد فسوس
همو یابد از چرخ گردنده کوس .
بزد تند یک دست بردست طوس
تو گویی ز پیل ژیان یافت کوس .
و رجوع به کوس و کوس خوردن شود.