کهنه گر
لغتنامه دهخدا
کهنه گر. [ ک ُ ن َ / ن ِ گ َ ] (ص مرکب ) آنچه اشیاءرا کهنه و فرسوده کند. کهنه کننده . فرساینده . (کلیات شمس چ فروزانفر ج 7 فرهنگ نوادر لغات ) :
کهنه گر است این زمان ، عمر ابد مجو در آن
مرتع عمر خلد را، خارج این زمانه کن .
کهنه گر است این زمان ، عمر ابد مجو در آن
مرتع عمر خلد را، خارج این زمانه کن .