کهن دوزی
لغتنامه دهخدا
کهن دوزی . [ ک ُ هََ / هَُ ] (حامص مرکب )رقعه زدن بر جامه های کهن . وصله زدن بر لباسهای مندرس و ژنده . تعمیر کردن جامه های کهنه . کهنه دوزی . مقابل نودوزی . به مجاز، کهن گرائی . کهنه پرستی :
تا توانم چو باد نوروزی
نکنم دعوی کهن دوزی .
تا توانم چو باد نوروزی
نکنم دعوی کهن دوزی .