کعبتین
لغتنامه دهخدا
کعبتین . [ ک َ ب َ ت َ ] (ع اِ) دو طاس بازی نرد یعنی دو مهره ٔ کوچک شش پهلوی از استخوان و بر هر ضلعی از اضلاع ششگانه ٔ آن دو به ترتیب از عدد یک تا شش نقش کنند، یعنی هر پهلو و جانبی دارای یکی ازین شش عدد است و آن را هوسین نیز گویند. (از ناظم الاطباء). و ترتیب نقشها چنین است که جمع اعداد هر طرف با طرف مقابل آن باید هفت شود :
گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد
تا ظن نبری که کعبتین داد نداد
آن زخم که کرد رای شاهنشه یاد
در خدمت شاه روی بر خاک نهاد.
کعبتین از رخ و از پیل بدانم بصفت
نردبازی و شفطرنج بدانم ز ندب .
نظامی عروضی در مقاله ٔ دوم در سبب سرودن این رباعی (امیر طغانشاه بن الب ارسلان ) آورده است که : مگر روزی امیر با احمد بدیهی نرد می باخت و نرد ده هزاری بپایین کشیده بود و امیر سه مهره در شش گاه داشت و احمد بدیهی سه مهره در یک گاه و ضرب امیررا بود، احتیاط کرد و بینداخت تا سه شش زند سه یک برآمد عظیم طیره شد و از طبع برفت ... ابوبکر ازرقی برخاست و به نزدیک مطربان شد و این دو بیتی (دو بیتی فوق ) باز خواند. (چهارمقاله چ معین ص 70).
چرخ آمده کعبتین بی نقش
کس نقش وفا ازو ندیده ست .
این فلک کعبتین بی نقش است
همه بر دستخون قمار کند.
هرچه زین روی کعبتین یک و دو [ ظ:سه ]ست
بر دگر روی او شش است و چهار.
کعبتین راگر سه شش خواهید نقش
نام رندان بر زبان یاد آورید.
کعبتین بر مثال پروین است
که بر او شش نشان کنند همه .
نقش مراد بر کعبتین روزگار کژ آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). دست رد بر پیشانی او زد و نقش کعبتین او بازمالید. (سندبادنامه ص 61).
بزیر تخته نرد آبنوسی
نهان شد کعبتین سندروسی .
بشب نرد قناعت باختندی
به بوسه کعبتین انداختندی .
تو هم یقین بدان که ترا همچو کعبتین
در ششدر فنا فکند چرخ پاک بر.
به عمر خویش ندیدم من این چنین علوی
که خمر می خورد و کعبتین می بازد.
گر کار جهان بزور بودی و نبرد
مرد از سر نامرد برآوردی گرد
دیدیم که همچو کعبتین است نبرد
نامرد ز مرد می برد چتوان کرد.
در شاهد زیر به معنی دو استخوان شتالنگ نیز توان گرفت : خواست تا در یارغو با کورگوز سخنی گوید و مجادله ای زند چنان کعبتین او را بازمالید که زفانش در ششدر کلالت و روانش در حجاب دهشت و خجالت ماند. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 273).
گر شاه سه شش خواست سه یک زخم افتاد
تا ظن نبری که کعبتین داد نداد
آن زخم که کرد رای شاهنشه یاد
در خدمت شاه روی بر خاک نهاد.
کعبتین از رخ و از پیل بدانم بصفت
نردبازی و شفطرنج بدانم ز ندب .
نظامی عروضی در مقاله ٔ دوم در سبب سرودن این رباعی (امیر طغانشاه بن الب ارسلان ) آورده است که : مگر روزی امیر با احمد بدیهی نرد می باخت و نرد ده هزاری بپایین کشیده بود و امیر سه مهره در شش گاه داشت و احمد بدیهی سه مهره در یک گاه و ضرب امیررا بود، احتیاط کرد و بینداخت تا سه شش زند سه یک برآمد عظیم طیره شد و از طبع برفت ... ابوبکر ازرقی برخاست و به نزدیک مطربان شد و این دو بیتی (دو بیتی فوق ) باز خواند. (چهارمقاله چ معین ص 70).
چرخ آمده کعبتین بی نقش
کس نقش وفا ازو ندیده ست .
این فلک کعبتین بی نقش است
همه بر دستخون قمار کند.
هرچه زین روی کعبتین یک و دو [ ظ:سه ]ست
بر دگر روی او شش است و چهار.
کعبتین راگر سه شش خواهید نقش
نام رندان بر زبان یاد آورید.
کعبتین بر مثال پروین است
که بر او شش نشان کنند همه .
نقش مراد بر کعبتین روزگار کژ آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). دست رد بر پیشانی او زد و نقش کعبتین او بازمالید. (سندبادنامه ص 61).
بزیر تخته نرد آبنوسی
نهان شد کعبتین سندروسی .
بشب نرد قناعت باختندی
به بوسه کعبتین انداختندی .
تو هم یقین بدان که ترا همچو کعبتین
در ششدر فنا فکند چرخ پاک بر.
به عمر خویش ندیدم من این چنین علوی
که خمر می خورد و کعبتین می بازد.
گر کار جهان بزور بودی و نبرد
مرد از سر نامرد برآوردی گرد
دیدیم که همچو کعبتین است نبرد
نامرد ز مرد می برد چتوان کرد.
در شاهد زیر به معنی دو استخوان شتالنگ نیز توان گرفت : خواست تا در یارغو با کورگوز سخنی گوید و مجادله ای زند چنان کعبتین او را بازمالید که زفانش در ششدر کلالت و روانش در حجاب دهشت و خجالت ماند. (جهانگشای جوینی ج 2 ص 273).