کشورگشایی
لغتنامه دهخدا
کشورگشایی . [ ک ِش ْ وَ گ ُ ] (حامص مرکب ) فتح . کشورگیری . غلبه برمملکت دیگری . (ناظم الاطباء) :
سریرش باد در کشورگشایی
وثیقت نامه ٔ کشورخدایی .
نخستین در از پادشایی زنم
دم از کار کشورگشایی زنم .
ز شمشیر پولاد چون شیر مست
به کشورگشایی کلیدی به دست .
سریرش باد در کشورگشایی
وثیقت نامه ٔ کشورخدایی .
نخستین در از پادشایی زنم
دم از کار کشورگشایی زنم .
ز شمشیر پولاد چون شیر مست
به کشورگشایی کلیدی به دست .