کسری
لغتنامه دهخدا
کسری . [ ک ِ را ] (اِخ ) خسرو. نام انوشیروان عادل . (ناظم الاطباء) (برهان ). لقب نوشیروان . (آنندراج ) خسرو اول :
جزای حسن عمل بین که روزگار هنوز
خراب می نکند بارگاه کسری را.
رجوع به انوشیروان شود.
جزای حسن عمل بین که روزگار هنوز
خراب می نکند بارگاه کسری را.
رجوع به انوشیروان شود.