کامگاری دادن
لغتنامه دهخدا
کامگاری دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) غلبه دادن . چیره ساختن . پیروزی دادن :
ترا بر سپه کامگاری دهم
به هندوستان شهریاری دهم .
که او را بیاریم و یاری دهیم
بماهوی بر، کامگاری دهیم .
اگر نیست پیروز یاری دهد
مرا بر جهان کامگاری دهد.
ترا بر سپه کامگاری دهم
به هندوستان شهریاری دهم .
که او را بیاریم و یاری دهیم
بماهوی بر، کامگاری دهیم .
اگر نیست پیروز یاری دهد
مرا بر جهان کامگاری دهد.