کامگار گشتن
لغتنامه دهخدا
کامگار گشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) به مراد و آرزو رسیدن . پیروزی یافتن :
چون نخواهد بود گامی کام دل همراه تو
پس تو بر هر آرزو انگار گشتی کامگار.
و رجوع به کامگار و کامگار شدن شود.
چون نخواهد بود گامی کام دل همراه تو
پس تو بر هر آرزو انگار گشتی کامگار.
و رجوع به کامگار و کامگار شدن شود.