کاسه شدن
لغتنامه دهخدا
کاسه شدن . [ س َ / س ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از کوشیدن و تلاش نمودن باشد. || گوژ شدن و خمیده گردیدن . (برهان ) :
بر آهن اگر دوش زندشیشه ٔ عهدم
ازحلبی آن کاسه شود پهلوی سندان .
بر آهن اگر دوش زندشیشه ٔ عهدم
ازحلبی آن کاسه شود پهلوی سندان .