کار گشودن
لغتنامه دهخدا
کار گشودن .[ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) فرج یافتن . گشایش یافتن کار:
ای صبر بگفتی که چو غم پیش آید
خوش باش که کار تو ز من بگشاید.
عمری ببوی یاری بردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری .
ای صبر بگفتی که چو غم پیش آید
خوش باش که کار تو ز من بگشاید.
عمری ببوی یاری بردیم انتظاری
زآن انتظار ما را نگشود هیچ کاری .