کاجکی
لغتنامه دهخدا
کاجکی . (ق ) بمعنی کاشکی است مرکب از کاج و که = کی . (آنندراج ) :
که ای کاجکی دیده بودی مرا
که یزدان رخ خود نمودی مرا.
خردمندان پیشین راست گفتند
مرا خود کاجکی مادر نزادی .
که ای کاجکی دیده بودی مرا
که یزدان رخ خود نمودی مرا.
خردمندان پیشین راست گفتند
مرا خود کاجکی مادر نزادی .