ژنده
لغتنامه دهخدا
ژنده . [ ژَ دَ ] (اِخ ) مخفف ژنده رزم . رجوع به ژنده رزم و ژند شود :
زمانی همی بود سهراب دیر
نیامد بنزدیک او ژنده شیر.
چو بشنید سهراب برجست زود
بیامد بر ژنده برسان دود.
زمانی همی بود سهراب دیر
نیامد بنزدیک او ژنده شیر.
چو بشنید سهراب برجست زود
بیامد بر ژنده برسان دود.