ژدن
لغتنامه دهخدا
ژدن . [ ژِ دَ ] (مص ) مخفف آژدن :
بنزدیک آن گرگ باید شدن
همه چرم او را به پیکان ژدن .
(در لغت نامه ٔ ولف این کلمه نیامده و ظاهراً اصل آن ، به تیر آژدن بوده ).
بنزدیک آن گرگ باید شدن
همه چرم او را به پیکان ژدن .
(در لغت نامه ٔ ولف این کلمه نیامده و ظاهراً اصل آن ، به تیر آژدن بوده ).