ژال
لغتنامه دهخدا
ژال . (اِ) ژاله . رجوع به ژاله شود :
بر ایشان ببارید چون ژال میغ
چه تیر از کمان و چه پولاد تیغ.
در بعض فرهنگها این صورت و شاهد از بیت مذکور آمده است ولی ظاهراً بر اساسی نیست .
بر ایشان ببارید چون ژال میغ
چه تیر از کمان و چه پولاد تیغ.
در بعض فرهنگها این صورت و شاهد از بیت مذکور آمده است ولی ظاهراً بر اساسی نیست .