چمچاچ
لغتنامه دهخدا
چمچاچ . [ چ َ ] (ص ) خمیده . منحنی . کوژپشت . خمیده پشت . قوزی :
گفت ای کدخدای خام طمع
پیرپوچ بغل زن چمچاچ
کاج صمصام را سزد بریال
سوزنی را ترانه بر ره چاچ .
رجوع به چمچاخ شود.
گفت ای کدخدای خام طمع
پیرپوچ بغل زن چمچاچ
کاج صمصام را سزد بریال
سوزنی را ترانه بر ره چاچ .
رجوع به چمچاخ شود.