چم گردش زدن
لغتنامه دهخدا
چم گردش زدن . [ چ َ گ َ دِ زَ دَ ] (مص مرکب ) بناز خرامیدن . (از آنندراج ). رجوع به چم و «چم گردش » شود. || گریختن و رم کردن . (از آنندراج ) :
مصر از چمنش که از حلب نیست
چم گردش اگر زند،عجب نیست .
مصر از چمنش که از حلب نیست
چم گردش اگر زند،عجب نیست .