چشم پریدن
لغتنامه دهخدا
چشم پریدن . [ چ َ / چ ِ پ َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از جستن چشم و این اکثر از رنج باشد. (آنندراج ) :
چنین که میپرد از حرص خاکیان را چشم
عجب اگر پر کاهی بکهکشان ماند.
چنین که میپرد از حرص خاکیان را چشم
عجب اگر پر کاهی بکهکشان ماند.