چرب آخوری
لغتنامه دهخدا
چرب آخوری . [ چ َ خوَ / خ ُ ] (حامص مرکب ) آخورچربی . فراخ عیشی . پرنعمتی :
همت خاقانی است طالب چرب آخوری
چون سر کوی تو هست نیست مزیدی بر آن .
|| فراوانی علف و علیق چهارپایان :
رخش به هرا بتاخت بر سر صبح آفتاب
رفت به چرب آخوری گنج روان در رکاب .
رجوع به آخور چرب و چرب آخور شود.
همت خاقانی است طالب چرب آخوری
چون سر کوی تو هست نیست مزیدی بر آن .
|| فراوانی علف و علیق چهارپایان :
رخش به هرا بتاخت بر سر صبح آفتاب
رفت به چرب آخوری گنج روان در رکاب .
رجوع به آخور چرب و چرب آخور شود.