پیشی کردن
لغتنامه دهخدا
پیشی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سبقت کردن :
بر آن سبزه شبیخون کرد پیشی
که با آن سرخ گلها داشت خویشی .
شرصه بکلامه شرصاً؛ پیشی کرد او را بسخن . (منتهی الارب ).
بر آن سبزه شبیخون کرد پیشی
که با آن سرخ گلها داشت خویشی .
شرصه بکلامه شرصاً؛ پیشی کرد او را بسخن . (منتهی الارب ).