پیر گردانیدن
لغتنامه دهخدا
پیر گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) پیر کردن . اِکماء. قنسرة. اشابة. سفال . سفول . اکویداد. (منتهی الارب ) :
گَرد رنج و غم که بر مردم رسد
زودتر می پیر گردد مرد شاب .
گَرد رنج و غم که بر مردم رسد
زودتر می پیر گردد مرد شاب .