پوزش آوردن
لغتنامه دهخدا
پوزش آوردن . [ زِ وَ دَ ] (مص مرکب ) پوزش کردن :
ز گفتار او پوزش آورد پیش
بپیچید از آن بیهده رای خویش .
ز دیدار تو شرم دارم همی
بدین کرده ها پوزش آرم همی .
رجوع به پوزش شود.
ز گفتار او پوزش آورد پیش
بپیچید از آن بیهده رای خویش .
ز دیدار تو شرم دارم همی
بدین کرده ها پوزش آرم همی .
رجوع به پوزش شود.