پنه
لغتنامه دهخدا
پنه . [ پ َ ن َه ْ ] (اِ) مخفف پناه . رجوع به پناه شود :
طبیعت شود مرد را بخردی
به امید نیکی و بیم بدی
گر این هر دو در پادشه یافتی
در اقلیم و ملکش پنه یافتی .
طبیعت شود مرد را بخردی
به امید نیکی و بیم بدی
گر این هر دو در پادشه یافتی
در اقلیم و ملکش پنه یافتی .