پشت گرم
لغتنامه دهخدا
پشت گرم . [ پ ُ گ َ ] (ص مرکب ) مستظهر. معتمد. مُتکی : بدانکه منزلت تو نزد امیرالمؤمنین منزلت راست گوی امین است نه گمان زده تهمت ناک ، چرا که امر حکومت را بتو سپرده و پشت گرم شد بتو نه بر تو. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 313).
- پشت کسی را گرم داشتن ؛ مدد کردن به وی . یاری و مددکاری کردن به او. امداد :
نه هم پشتی که پشتم گرم دارد.
- پشت گرم بودن ؛ مستظهر بودن :
فریب چون گل رعنا نمیخورم زنهار
در این چمن که مرا پشت از خزان گرم است .
- پشت کسی را گرم داشتن ؛ مدد کردن به وی . یاری و مددکاری کردن به او. امداد :
نه هم پشتی که پشتم گرم دارد.
- پشت گرم بودن ؛ مستظهر بودن :
فریب چون گل رعنا نمیخورم زنهار
در این چمن که مرا پشت از خزان گرم است .