پساویدن
لغتنامه دهخدا
پساویدن . [ پ َ دَ ] (مص ) بساویدن . دست مالیدن . دست سودن . لمس کردن :
مر گوهرخرد را نپساود
نه هیچ مدبّری نه شیطانی .
|| مستی کردن . (برهان قاطع). اما در این معنی ظاهراً مصحف مس کردن است .
مر گوهرخرد را نپساود
نه هیچ مدبّری نه شیطانی .
|| مستی کردن . (برهان قاطع). اما در این معنی ظاهراً مصحف مس کردن است .