پریرو
لغتنامه دهخدا
پریرو. [ پ َ ] (ص مرکب ) پریروی . که روی چون پری دارد. پریچهر. پریچهره . پری رخ . خوبرو. زیبارو :
ز هر شهری سپهداری و شاهی
ز هر مرزی پریروئی و ماهی .
پریرو تاب مستوری ندارد
چو دربندی ز روزن سر برآرد.
ز هر شهری سپهداری و شاهی
ز هر مرزی پریروئی و ماهی .
پریرو تاب مستوری ندارد
چو دربندی ز روزن سر برآرد.