پرواسیده
لغتنامه دهخدا
پرواسیده . [ پ َرْ دَ / دِ ] (ن مف ) پرماسیده . بدست مالیده . لمس شده بجهت تمییز درشتی و نرمی :
هر که پرواسیده آن اندام را
در کف خود دیده سیم خام را.
|| پرداخته .فراغ یافته .
هر که پرواسیده آن اندام را
در کف خود دیده سیم خام را.
|| پرداخته .فراغ یافته .