پرنیانی
لغتنامه دهخدا
پرنیانی . [ پ َ ] (ص نسبی ) منسوب به پرنیان . از پرنیان . دارای پرنیان :
هوا شد ز بس پرنیانی درفش
چو بازار چین زرد و سرخ و بنفش .
ز بس نیزه و پرنیانی درفش
ستاره شده سرخ و زرد و بنفش .
|| برنگ پرنیان ؛ به آب و تلألؤ پرنیان :
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زرّ نام ملک برنبشته
دگر آهن آبداده یمانی .
هوا شد ز بس پرنیانی درفش
چو بازار چین زرد و سرخ و بنفش .
ز بس نیزه و پرنیانی درفش
ستاره شده سرخ و زرد و بنفش .
|| برنگ پرنیان ؛ به آب و تلألؤ پرنیان :
ز دو چیز گیرند مر مملکت را
یکی پرنیانی یکی زعفرانی
یکی زرّ نام ملک برنبشته
دگر آهن آبداده یمانی .