پرتکال
لغتنامه دهخدا
پرتکال . [ پ ُ ت ُ ] (اِخ ) کشور پرتقال . کشور پرتگال .پرتگیس . رجوع به پرتقال (کشور...) شود. || شراب معروف کشور پرتقال که نوعی می پخته و به پرتو معروف است :
می شیرازیم از دردسر کشت
علاجش باده های پرتکال است .
و رجوع به غیاث اللغات شود.
می شیرازیم از دردسر کشت
علاجش باده های پرتکال است .
و رجوع به غیاث اللغات شود.