پاکوبان
لغتنامه دهخدا
پاکوبان . (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال پاکوفتن . رقص کنان . در حال رقص کردن :
چو در دستست رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سراندازیم .
چو در دستست رودی خوش بزن مطرب سرودی خوش
که دست افشان غزل خوانیم و پاکوبان سراندازیم .