پاکبازی
لغتنامه دهخدا
پاکبازی . (حامص مرکب ) عمل آنکس که هرچه دارد در قمار و عشق و یا در هواهای دیگر دهد و از ناداشت نیندیشد :
پاکبازی دوست داری در سخا با دوستان
بر دل صافی زنی چون پیر صافی با مرید.
عشق و مستوری بهم دورند و راه پاکبازی
آن کسی آسان رود کاین شیشه در بارش نباشد.
|| عشق پاک ؛ عشقی که به شائبه ٔ هوای نفس مشوب نباشد.
- پاکبازی کردن ؛ پاک باختن :
جان شیرین بر بساط عاشقی بی تلخئی
در هوای مهر جانان پاکبازی کن بباز.
پاکبازی دوست داری در سخا با دوستان
بر دل صافی زنی چون پیر صافی با مرید.
عشق و مستوری بهم دورند و راه پاکبازی
آن کسی آسان رود کاین شیشه در بارش نباشد.
|| عشق پاک ؛ عشقی که به شائبه ٔ هوای نفس مشوب نباشد.
- پاکبازی کردن ؛ پاک باختن :
جان شیرین بر بساط عاشقی بی تلخئی
در هوای مهر جانان پاکبازی کن بباز.