پاک نفس
لغتنامه دهخدا
پاک نفس . [ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) راستگوی :
هر که هست از فقیه و پیر و مرید
وز زبان آوران پاک نفس
چون بدنیای دون فرود آید
به عسل دربماند پای مگس .
هر که هست از فقیه و پیر و مرید
وز زبان آوران پاک نفس
چون بدنیای دون فرود آید
به عسل دربماند پای مگس .