پادیز
لغتنامه دهخدا
پادیز. (اِ مرکب ) پادیر. چوبی بود که از پس دیوار برافکنند. (حواشی فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ) :
دیوار کهن گشته نه بردارد پادیز
یک روز همه پست شود رنجش بگذار.
نه پادیز باید ترا نه ستون
نه دیوار خشت و نه آهن درا.
و شایداز پاودیز بمعنی دیس باشد یعنی شبه پا. و رجوع به پادیر شود. || پائیز. خزان .
دیوار کهن گشته نه بردارد پادیز
یک روز همه پست شود رنجش بگذار.
نه پادیز باید ترا نه ستون
نه دیوار خشت و نه آهن درا.
و شایداز پاودیز بمعنی دیس باشد یعنی شبه پا. و رجوع به پادیر شود. || پائیز. خزان .