وقذ
لغتنامه دهخدا
وقذ. [ وَ ] (ع اِمص ) ضرب سخت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کتک سخت . (ناظم الاطباء). || (مص ) بر زمین زدن کسی را و افکندن . (ناظم الاطباء)(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || زدن و کشتن به زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). زدن به چوب تا نزدیک به موت رسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). || سست گردیدن . || آرام دادن . || چیره شدن و غلبه کردن خواب کسی را. || بیمار گذاشتن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد).