وزر
لغتنامه دهخدا
وزر. [ وَ زَ ] (ع اِ) کوه بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پناه جای . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). پناهگاه . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). معتصم . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). ملجاء. (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). معقل . (ناظم الاطباء) :
دانم که نیست جز که به سوی تو ای خدا
روز حساب و حشر مقر و وزر مرا.
دانم که نیست جز که به سوی تو ای خدا
روز حساب و حشر مقر و وزر مرا.