وایافتن
لغتنامه دهخدا
وایافتن . [ت َ ] (مص مرکب ) بازیافتن . (یادداشت های مرحوم دهخدا). دریافتن و ادراک نمودن . (از آنندراج ) :
گفتا خرم از میانه گم بود
وایافتنش به اشتلم بود.
این رشته قضا نه آن چنان تافت
کو را سررشته واتوان یافت .
ز خلق آن چنان برد پیوند را
که سگ وانیابدخداوند را.
گفتا خرم از میانه گم بود
وایافتنش به اشتلم بود.
این رشته قضا نه آن چنان تافت
کو را سررشته واتوان یافت .
ز خلق آن چنان برد پیوند را
که سگ وانیابدخداوند را.