واپرداختن
لغتنامه دهخدا
واپرداختن . [ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) خالی کردن . فارغ کردن :
ولیک امشب شب درساختن نیست
امید حجره واپرداختن نیست .
- رخت واپرداختن ؛ ترک گفتن . خالی کردن :
گفت از این درگذر بهانه مساز
باغ بفروش و رخت واپرداز.
|| تفرغ . (تاج المصادر بیهقی ).
ولیک امشب شب درساختن نیست
امید حجره واپرداختن نیست .
- رخت واپرداختن ؛ ترک گفتن . خالی کردن :
گفت از این درگذر بهانه مساز
باغ بفروش و رخت واپرداز.
|| تفرغ . (تاج المصادر بیهقی ).