واقف کردن
لغتنامه دهخدا
واقف کردن . [ ق ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) آگاه کردن . مطلع کردن . واقف گردانیدن . باخبر کردن . خبردار کردن : 
گفت واﷲ آمدم من بارها
تا ترا واقف کنم زین کارها.
 
رجوع به واقف شود.
گفت واﷲ آمدم من بارها
تا ترا واقف کنم زین کارها.
رجوع به واقف شود.