هفت کرده
لغتنامه دهخدا
هفت کرده . [ هََ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) آرایش کرده . آراسته . دارای آرایش کامل . هرهفت کرده :
سحرگه این عروس هفت کرده
برون آمد به ناز از پشت پرده .
رجوع به هرهفت کرده شود.
سحرگه این عروس هفت کرده
برون آمد به ناز از پشت پرده .
رجوع به هرهفت کرده شود.