هفت چشمه
لغتنامه دهخدا
هفت چشمه . [ هََ چ َ / چ ِ م َ / م ِ] (ص مرکب ) آنچه دارای هفت سوراخ باشد :
چه باید در این هفت چشمه خراس
زبهر جوی چند بردن سپاس .
- کمر هفت چشمه :
تاج بر فرق سر نهادندش
کمر هفت چشمه دادندش .
کمر هفت چشمه در بربست
بر سر تخت هفت پایه نشست .
چه باید در این هفت چشمه خراس
زبهر جوی چند بردن سپاس .
- کمر هفت چشمه :
تاج بر فرق سر نهادندش
کمر هفت چشمه دادندش .
کمر هفت چشمه در بربست
بر سر تخت هفت پایه نشست .