هادی
لغتنامه دهخدا
هادی . (اِخ ) (میرزا محمد...)ملقب به شرر و بسیار قلندرمشرب بوده و در فن طبابت حذاقت تمام داشته و به هند رفته . این شعر از اوست :
شیشه ٔ ناموس جمعی را که دارم در بغل
بایدم بود از ملامتهای ایشان سنگسار.
شیشه ٔ ناموس جمعی را که دارم در بغل
بایدم بود از ملامتهای ایشان سنگسار.