نیکوسیر
لغتنامه دهخدا
نیکوسیر. [ سی َ ] (ص مرکب ) نیک نهاد. خوش وضع و خوش اخلاق و مؤدب . (ناظم الاطباء). خوش رفتار. نکوسیرت :
منت بنده ٔ خوب نیکوسیر
به دست آرم این رابه نخاس بر.
در این بوم حاتم شناسی مگر
که فرخنده روی است و نیکوسیر.
گل بی خار میسر نشود در بستان
گل بی عیب جهان مردم نیکوسیرند.
منت بنده ٔ خوب نیکوسیر
به دست آرم این رابه نخاس بر.
در این بوم حاتم شناسی مگر
که فرخنده روی است و نیکوسیر.
گل بی خار میسر نشود در بستان
گل بی عیب جهان مردم نیکوسیرند.