نیک فال
لغتنامه دهخدا
نیک فال . (ص مرکب ) خجسته فال . نیک اختر. (ناظم الاطباء). خوش طالع. (فرهنگ فارسی معین ). میمون . خجسته . فرخنده :
یافتستی روزگار امروز کن
خویشتن را نیک روز و نیک فال .
به تدبیر پیران بسیارسال
به دستوری اختر نیک فال .
بدانست پیغمبر نیک فال
که گبر است پیر تبه بوده حال .
یافتستی روزگار امروز کن
خویشتن را نیک روز و نیک فال .
به تدبیر پیران بسیارسال
به دستوری اختر نیک فال .
بدانست پیغمبر نیک فال
که گبر است پیر تبه بوده حال .