نیمه راه
لغتنامه دهخدا
نیمه راه . [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) وسط راه . در اثنای راه . در بین راه :
سواری فرستم به نزدیک شاه
بدان تا به پیش آیدت نیمه راه .
- امثال :
از نیمه راه ضرر برگشتن منفعت است .
|| راه سنگ فرش شده . راه پیاده رو. (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) که رفاقت به پایان نرساند. (یادداشت مؤلف ). نیم راه . رجوع به نیم راه شود.
سواری فرستم به نزدیک شاه
بدان تا به پیش آیدت نیمه راه .
- امثال :
از نیمه راه ضرر برگشتن منفعت است .
|| راه سنگ فرش شده . راه پیاده رو. (ناظم الاطباء). || (ص مرکب ) که رفاقت به پایان نرساند. (یادداشت مؤلف ). نیم راه . رجوع به نیم راه شود.