نیمروز
لغتنامه دهخدا
نیمروز. (اِخ ) عنوانی که به سیستان می دادند. (فرهنگ لغات شاهنامه ). زابل . (جهانگیری ) ولایت سیستان . (برهان قاطع) (آنندراج ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا) (از جهانگیری ) (رشیدی ) (معجم البلدان ) :
همان نیمروز از تو خالی مباد
که چون تو ندیده ست گیتی به یاد.
سوی نیمروز آمد از راه بست
همه روی گیتی ز دشمن بشست .
چوآمد به نزدیکی نیمروز
خبر شد به سالار گیتی فروز.
نیمروز امروز از خواجه و از گوهر او
بیش از آن نازد کز سام یل و رستم زر.
نه خرد ولایتی است خراسان و هندوستان و سند و نیمروز و خوارزم . (تاریخ بیهقی ). اما در نیم روز دو قول گویند: یکی آنکه خسروان را در سالی یک روز مظالم بودی که داوری یک ساله را مظالم کردندی ، آن همه جهانیان به نیمروز راست گشتی و مظلومان سیستان را جداگانه نیم روز بایستی و بوالفرج بغدادی گوید نه چنین است اما حکمای عالم جهان را بخشش کردند بر برآمدن و فروشدن خورشید به نیمروز و حد آن چنان باشد که از سوی مشرق در آنجا که خورشید به کوتاه ترین روزی برآید و از سوی مغرب از آنجا که خورشید به درازترین روزی فروشود و این علم به حساب معلوم گردد. (تاریخ سیستان ) (یادداشت مؤلف ). و این جمله را به چهار قسمت کرده اند خراسان و ایران و نیم روز و باختر، هرچه حد شمال است باختر گویند و هرچه حد جنوب است نیمروز گویند... (تاریخ سیستان ). ما را یارگی نباشد که اندر پیش سواران ملک نیمروز به میدان اندر شویم . (تاریخ سیستان ).
ور به خرابی فتد از مملکت
گرسنه خسبد ملک نیمروز.
همان نیمروز از تو خالی مباد
که چون تو ندیده ست گیتی به یاد.
سوی نیمروز آمد از راه بست
همه روی گیتی ز دشمن بشست .
چوآمد به نزدیکی نیمروز
خبر شد به سالار گیتی فروز.
نیمروز امروز از خواجه و از گوهر او
بیش از آن نازد کز سام یل و رستم زر.
نه خرد ولایتی است خراسان و هندوستان و سند و نیمروز و خوارزم . (تاریخ بیهقی ). اما در نیم روز دو قول گویند: یکی آنکه خسروان را در سالی یک روز مظالم بودی که داوری یک ساله را مظالم کردندی ، آن همه جهانیان به نیمروز راست گشتی و مظلومان سیستان را جداگانه نیم روز بایستی و بوالفرج بغدادی گوید نه چنین است اما حکمای عالم جهان را بخشش کردند بر برآمدن و فروشدن خورشید به نیمروز و حد آن چنان باشد که از سوی مشرق در آنجا که خورشید به کوتاه ترین روزی برآید و از سوی مغرب از آنجا که خورشید به درازترین روزی فروشود و این علم به حساب معلوم گردد. (تاریخ سیستان ) (یادداشت مؤلف ). و این جمله را به چهار قسمت کرده اند خراسان و ایران و نیم روز و باختر، هرچه حد شمال است باختر گویند و هرچه حد جنوب است نیمروز گویند... (تاریخ سیستان ). ما را یارگی نباشد که اندر پیش سواران ملک نیمروز به میدان اندر شویم . (تاریخ سیستان ).
ور به خرابی فتد از مملکت
گرسنه خسبد ملک نیمروز.