نوش بهر
لغتنامه دهخدا
نوش بهر. [ ب َ ] (ص مرکب ) کسی که نصیب و بهره ٔ وی نیکو و خوش باشد. (ناظم الاطباء). || که از شیرینی نصیبی دارد. شیرین :
پریچهره نوشابه ٔ نوش بهر
به فال همایون برون شد ز شهر.
حلوا که طعام نوش بهر است
در حیضه خوری به جای زهر است .
چو لاله داغ دل از نوبهار عارض تو
چو غنچه خون جگر از لعل نوش بهر توایم .
پریچهره نوشابه ٔ نوش بهر
به فال همایون برون شد ز شهر.
حلوا که طعام نوش بهر است
در حیضه خوری به جای زهر است .
چو لاله داغ دل از نوبهار عارض تو
چو غنچه خون جگر از لعل نوش بهر توایم .