نوحه گری
لغتنامه دهخدا
نوحه گری . [ ن َ / نُو ح َ / ح ِ گ َ ] (حامص مرکب ) زاری و ناله و گریه به آواز بلند. (ناظم الاطباء). عمل نوحه گر. رجوع به نوحه گر شود :
ای بلبل جغدگشته وقت است
کز نوحه گری نوات جویم .
آرزوی تو مرا نوحه گری تلقین کرد
کآرزوی تو کنم نوحه ٔ تر درگیرم .
آن نوحه گری در او اثر کرد
او نیز به نوحه دیده تر کرد.
- نوحه گری کردن ؛ نوحه کردن . نوحه خوانی کردن . شیون و فغان برداشتن :
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا کند همی نوحه گری ؟
آدم و حوا بخروشیدند و نوحه گری میکردند. (قصص الانبیاء ص 26).
چند در چند همی بینم جور
چه کنم گر نکنم نوحه گری ؟
ای بلبل جغدگشته وقت است
کز نوحه گری نوات جویم .
آرزوی تو مرا نوحه گری تلقین کرد
کآرزوی تو کنم نوحه ٔ تر درگیرم .
آن نوحه گری در او اثر کرد
او نیز به نوحه دیده تر کرد.
- نوحه گری کردن ؛ نوحه کردن . نوحه خوانی کردن . شیون و فغان برداشتن :
هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا کند همی نوحه گری ؟
آدم و حوا بخروشیدند و نوحه گری میکردند. (قصص الانبیاء ص 26).
چند در چند همی بینم جور
چه کنم گر نکنم نوحه گری ؟